زمان

...یادداشــــــــــــــــــــــت های من

بوی مهربانی می آیــــــــــــــــــد...کجا ایستاده ای؟! در مسیر باد؟

زمان

 

1
این خانه ،
اتاق هایی که از تو خالی اند!
این شهر ،
کوچه هایی که با هم قدم می زدیم!
این دست،
که دست تو را می گرفت!
چطور قطع کنم
هر آنچه که مرا
به یاد تو می اندازد؟

2
حرفی بزن
که مثل توپ
در زندگی ام صدا کند
مثلا
بگو دوستت دارم

3
این بی رحمی
به انگشت هایت نمی آید ،
دست های من
تشنه ی گرفتن
دست های تو اند

5
آمدنت..!
آه.. فکرش را هم نمی کنم
من تمام دعاهایم
دست به دست هم داده اند
برای یک دیدار اتفاقی تو

6
مثل اتاق
که جهنم نبودنت است
مثل تخت
که جای خالی ات را به رخم می کشد
مثل خواب
که از سرم پریده
انگار زمان هم
یکی از افراد تو است
شمشیرش را فرو کرده در قلبم
و آهسته آهسته می گذرد



نظرات شما عزیزان:

ali
ساعت4:46---24 شهريور 1392
من از حال و هوای آغوش تو خوب درک کرده ام

که دست آموز تنهایی بودن

شرف دارد به شکستن غرور آغوشم

میان بوسه های شاخداری

که هر شب به خورد زهر خنده هایم می دادی..

تمام زندگی ام را جمع کرده ام..

باید از حدقه آغوشت، بیرون بزنم..


mahdie khanoom
ساعت19:59---20 شهريور 1392
غمگینی آدم هایی که دوستشان دارم



غمگینم میکند.....













گاهی دلم میخواهد با انگشتانم گوشه لبشان رابالاببرم













شاید خنده یادشان بیاید...









اینکه کاری ازدستم برنمیاد... اینکه زورم به دنیا نمیرسد













تلخ است... خیلی تلخ...



آپــــــــم
پاسخ:حتما میام عزیزم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:عاشقانه کوتاه, ] [ 16:37 ] [ باران ] [ ]