...یادداشــــــــــــــــــــــت های من

بوی مهربانی می آیــــــــــــــــــد...کجا ایستاده ای؟! در مسیر باد؟

آرامم

چقدر کم توقع شده ام

نه آغوشت را می خواهم نه یک بوسه نه دیگر بودنت را..

همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست

مرا به آرامش می رساند….

حتی اصطحکاک سایه هایمان… کافیست

 

 

 

 

[ یک شنبه 28 دی 1391برچسب:متن کوتاه , ] [ 23:0 ] [ باران ] [ ]

تمنا

 

تپیدن را

به شوق دلربایی،

دل سپردن را

دلم از یاد بردُ

به خاک سرد تنهایی

به دالان طویل ناامیدی ها

سپردُ

چون طلسم شومِ خاکستر،

به زیرش آتشی پنهان

 بسوزاند پیکرم را بی صدا،

بی غم

بدون هیچ دردی

بدون ذره ای سوزش

بجز دردی

ز زهر شومِ تنهایی

که می بلعد،

 نوای تازه ی دل را

تمنا کنم صدایم را

طنین دلنواز این نگاهم را

صدایم کن

بخوان با من

که فریادم

ز بیداری

ز هوشیاری

ز ظلم جویباری خالیُ بی کس

ترک خورده استُ

سخت می سوزد

ز سوز سرد تنهایی!

 

 

 

 

[ یک شنبه 26 دی 1391برچسب:شعر کوتاه عاشقانه غمگین, ] [ 10:16 ] [ باران ] [ ]

دلگیرم از تو

تار و پودم را بی مهری ات به یغما می برد
خسته ام
از دوست داشتنت
باور کردنت
سراب خاموش و بی رمق و بی جان روزهایي پر از بی کسی ام شدی ...
.
.
.
می ترسم
از باور مهری در قلبت
حقیقت نگاهت
از اینکه حضور داشته باشی
.
.
.
ناامیدم
از اینکه در آسمان کلامم معنایی بیایی
بگذاری دوستت داشته باشم
.
.
.
تمام شده تاب و تحملم تا
بفهمی تو را می خواهم...
دوستت دارم...

 

 

[ یک شنبه 24 دی 1391برچسب:شعر کوتاه عاشقانه , ] [ 22:53 ] [ باران ] [ ]

دوست داشتن

 

دوست داشتن به چه معنیست؟

فراتر از یک جمله
فراتر از یک خط

آنجا که دلم برای صدایت لک می زند
آنجا که وقتی در کنارمی در رویای خوشت غرقم و صدایت را نمی شنوم
با تو بودن

تا آخره آخر دنیا

درست در همین زمان
که عشق های بوی نابی نمی دهند
دوست داشتن ها به تزویر آراسته اند

در زمانی که خواهش تن را دوست داشتن می نامند
عشق هایی که دوست داشتن نیست

من میگویم
که دوست داشتن والاتر از عشق است....

 

 

 

[ دو شنبه 18 دی 1391برچسب:متن بلند عاشقانه, ] [ 10:20 ] [ باران ] [ ]

...!

خیلی از آدم هایی که دوست دارن با شما باشند ؛ از روی علاقه به شما نیست،

صرفاً به خاطر این که چشم ندارند شما را با کسِ دیگری ببینند !

آن زمانیکه مطمئن شدند تنها هستید ، تنهایتان می گذارند . . .!

.

.

.

به کرم های اطرافتان پیله نکنید...

توهم پروانه شدن میگیرند...!

 

 

 

 

 

 

[ دو شنبه 18 دی 1391برچسب:جملات کوتاه غمگین, ] [ 1:7 ] [ باران ] [ ]

عاشق

 

 

وقتي كه عاشق مي شوي؛
پرحرفترين هم بوده باشي تنها كلامت سكوت مي شود...
وقتي كه عاشق باشي؛
جنجالي ترين كس هم بوده باشي ديگر آرام ميشوي حتي با جنجال برانگيزترين چيزها...
عاشق كه باشي
بي توقع فقط عشق ميورزي ؛ به دوست داشتنش اعتراف ميكني؛ بي ملاحظه ي خودت در گيرش
مي شوي و دربندش مي ماني بدون هيچ تقلايي!
برايت هم اصلا مهم نخواهد بود كه
متوقع مي شود، سواستفاده مي كند، مسخره ات ميكند،سرخورده ات مي كند،ارزشت را كم مي
كند، نيشت مي زند،جلف و يا حقيرت مي خواند.
چون تو عاشقي و تنها لذتت اعتراف به عشق و عشق ورزيدن است...

 

 

 

[ دو شنبه 17 دی 1391برچسب:متن کوتاه عاشقانه, ] [ 23:55 ] [ باران ] [ ]

آغوشی سرد

 

سرشار از نیاز که می شوم ... زانوهایم را بغل می گیرم تا سرمای قلبم را بپوشاند...؛

امن تر از دل سپردن به امیدِ گرمایِ حضورِ گام هایِ توست؛

گاهی برای هزار سال؛ حتی با غم؛ به خانه یِ خالی درونم نمی آیی!

اما؛

من؛

گاهی؛

غافل؛ به انتظارِ آمدنت چنان یخ می زنم؛ که دیگر بغل گرفتن زانوهایم هم گرمم نمی کند!!!

 

 

 

 

 

 

[ چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:متن کوتاه عاشقانه غمگین, ] [ 15:8 ] [ باران ] [ ]

یه کم دلتنگی

 گاهی جایی درخودم حس می کنم همه ی دلتنگی ها باید آدم را خفه کند .اما وقتی خودم
دلم برای خدا تنگ میشود نه تنها خفه نمی شوم بلکه هرلحظه که دلتنگ تر می شوم چیزی
میشوم تهی ترازابرهای سفید .
گاهی فکرمیکنم باید خیلی بی مزه باشد .آدم دلش تنگ باشد وحس وحال پرواز داشته باشد.
جاده های بی پایان عاشقی یک به یک آسفالت می شوند اما من هنوز چکمه هایم با گل و
لای رنگین می شوند .آخراین جاده ای که من در آن پرواز می کنم باران زیاد
دارد.درختانش میوه دارند ومثل بیدهای کنارجاده های امروزی نیست .
کمی آن طرف تر ازجاده پرازچاه هایی است پرازآب ُکه تشنگی ات را افزون می کنند وقدرت
رسیدن به معشوق را افزون تر.
دلم خیلی تنگ شده برای این جاده ی خیالی که تنها گاه گاهی که دلم برای معشوقم تنگ
می شود درخواب های خرگوشی ام می بینم .توچه فکر می کنی ها یادت هست گفتی هرمردو زنی
یادم کنند آنها راپاداش بسیار می دهم .پاداش من باران بود می دانم خیلی زیباست
.زیباترازگریه های شورودلتنگی های خفه کننده ی آدمی
دفعه ی دیگر که کاسه ی دلم لب پرزد ودلم برایت تنگ شد آری دفعه ی بعد خواهم گفت
دیگرنمی ترسم .دیگرنمی لرزم .حتی گریه هم نمی کنم .اگر شد مثل درخت می گویم .نشد
مثل آب نشد مثل خودم ولی هرطور بشود می گویم من خیلی خیلی دووووستت دارم همین
..........

 

[ دو شنبه 11 دی 1391برچسب:متن بلند عاشقانه, ] [ 13:39 ] [ باران ] [ ]

بیا

بیا!

کودکانه به اسارت نگاه تو دل خوش کرده ام

به این امید که در چارچوب کوچک قلبم بگنجی،

بر چشمهایم بتابی،

شمع وجودم شوی،

پروانه ی خیالم گردی،
.

.

.
کودکانه صدایت می زنم

بی تاب نگاهت می شوم

اما تو،

نرم و آهسته می گریزی

از قلبم

از سایه سار وجودم
.

.

مرو،

که کودک درونم

بدون تو

پیرزن سالخورده ی مخموری می شود

که از سایه ی نگاهش هم

بی تو گریزان است!
.

.
بیا،

نرم و آهسته

کودک درونم را با لبخندِ نگاهت معنا بخش!

 

[ جمعه 8 دی 1391برچسب:متن کوتاه عاشقانه, ] [ 12:36 ] [ باران ] [ ]