تلنگر نزن،میشکنم
این روزها پوستم کمی نازکتر شده
این روزها طاقتم کمی بی حوصله تر شده
این روزها انتظارم کمی بی صبرتر شده
این روزها شبهایم کمی بی ماه تر شده
این روزها دست هایم کمی خالی تر شده
این روزها وجودم پر از تَرک شده....
.
.
تلنگر نزن ،
.
.
می شکنم
خندیدن خوب است...
قهقهه عالی است ...
گریستن آدم را آرام می کند...
اما لعنت بر این بغض....
زندگی بافتن یک قالی است. نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی،
نقش را اوست که تعیین کرده، تو در این بین فقط می بافی،
نقشه را خوب ببین نکند اخر کار قالی زندگیت را نخرند.....!!!
هروقت می گویی «درست می شود»،
تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ می بازد
همیشه نمی توان زد به بیخیالی و گفت:
تنها آمده ام …. تنها می روم !
یه وقتایی
حتی برای ساعتی یا دقیقه ای
کم می آوری
دل وامانده ات یک نفر را می خواهد !
اه لعنتی دوست داشتنی…نه میتونی بگذری… نه میتونی…
تفاوت را ببین..!
تو از کنار من بی تفاوت عبور میکنی...
و من وقتی رد پایت را می بینم...
بغض می کنم...!