...یادداشــــــــــــــــــــــت های من

بوی مهربانی می آیــــــــــــــــــد...کجا ایستاده ای؟! در مسیر باد؟

جاذبه

هنوز از یادت آویزانم...

با دردی برابر سی صد سال

بی تابی

در قلب سینه سرخی که

مبهوت سرخی سینه اش

حدس نمیزند مُرده

من از بابت نداشتن تو،

تاابد

به خودم بدهکارم!

 

ستاره چگینیان

 

[ سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, ] [ 15:44 ] [ باران ] [ ]

در دفتر دل نامیست که هیچگاه از قلم نمی افتد

برای کنار هم گذاشتن واژه ها٬

 

دست قلمم بیش از آنچه فکر کنی خالی است…

 

و بیش از آنچه فکر کنی احساس می کنم به نوشتن مجبورم !

 

شاید این هم خاصیت ِ داشتن این صفحه ی مجازی است ؛

 

 

میان جاده که می آمدم ، سرم پر از فکر بود

 

فکرهایی از آن دست که به هر نیمه ای که می رسیدم

 

احساس می کردم بیش از این ،رخصت پیش رفتن ندارم

 

چیزهایی مثل

 

آینده

 

رفتن

 

ماندن

 

حالا اما اندیشه ای نیست برای به واژه آوردن...

 

[ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:شعر کوتاه عاشقانه, ] [ 21:36 ] [ باران ] [ ]

سوء تفاهم

من تقریباً تو دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت :سلام

 حالت خوبه ؟

 

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی مردانه هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن

باهاش ، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم ؛

 - حالم خیلی خیلی توپه .


ادامه مطلب
[ جمعه 19 خرداد 1391برچسب:داستان کوتاه طنز, ] [ 22:42 ] [ باران ] [ ]

شعر کوتاه

دوستت دارم هایت را باور میکنم

درست

مثل امضای آخر نامه هایت

که می گویی خون است

اما طعم آب انار می دهد!!!

 

 

[ سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:شعر کوتاه عاشقانه, ] [ 12:21 ] [ باران ] [ ]

عشق و عصبانیت

استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می زنیم؟

چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می کنند و سر هم داد می کشند؟

شاگردان فکرى کردند و یکى از آن ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می دهیم...

 

ادامه در لینک زیر...


ادامه مطلب
[ یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:داستان کوتاه, ] [ 13:10 ] [ باران ] [ ]

تنهایی

نزدیک تر بیا!

ها کن...

شیشه ی تنهایی ام غبار گرفته

با نوازش دستانت

این گرد مرگ را پاک کن

ها کن

تا از عطر دهانت

این پرنده جان بگیرد...!

[ جمعه 12 خرداد 1391برچسب:شعر کوتاه عاشقانه, ] [ 11:22 ] [ باران ] [ ]

بر شانه های تو

وقتی که شانه هایم

در زیر بار حادثه می خواست بشکند

یک لحظه

                 از خیال پریشان من گذشت

بر شانه های تو...

بر شانه های تو

میشد اگر سری بگذارم

 

وین بغض درد را

از تنگنای سینه بر آرم

                            به های های

آن جان پناه مهر

شاید که می توانست

از بار این مصیبت سنگین

آسوده ام کند...

تقدیم به پدر عزیزم

[ چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:شعر کوتاه, ] [ 16:23 ] [ باران ] [ ]

پیش از آغاز

آرزوهایی که به دنیا نیامده پیر می شوند

زندگی گاهی همین است

آغاز نشده تمام می شود...

 

اگر بگذاری...

درگوشت خواهم گفت

 

زندگی زیباست

حتی وقتی تمام می شوی

پیش از آنکه آغاز کنی

پیش از آنکه باخبر شوی

 

اگر بگذاری...

آرام آرام

کنارت خواهم بارید

بی صدا

فقط برای آنکه تو را نفس بکشم

 

که هوایم شوی

که هوایت شوم

تا شاید تمام شوم

لحظه ای پیش از آغازم

[ سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:شعر کوتاه عاشقانه, ] [ 22:30 ] [ باران ] [ ]

پیدا کردن شماره تلفن خود با ماشین حساب!

ابتدا یک ماشین حساب آماده کنید تا با هم پیش رویم.ماشین حساب موبایل هم می شود.

ادامه در لینک زیر...


ادامه مطلب
[ یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:مطالب خواندنی, ] [ 16:12 ] [ باران ] [ ]

بی قرار

تو می روی

قرار می رود

از زندگانی ام

هر آنچه فصل بهار بود، می رود

این خرد شدن ها و سپردن به دست باد

افسوس روزهای خوش و بی رقیب هم

وین بغض نو شکفته به چشم ترم

این ها تمام

یادگار به جا مانده از توست

اینک ببین

تنهایی مرا

انبوه حجم فرو ریزش مرا

آن نیمکت تکیده کنار پارک

آن یاور شبانگاهی ام فقط

می داند و تمام...

عباس رضوانی

[ جمعه 5 خرداد 1391برچسب:شعر کوتاه از عباس رضوانی, ] [ 11:30 ] [ باران ] [ ]