تمام دل...تمام شد
تو را
به تمامی فراموش کردهام
مگر، چشمهایت را....
که تمامِ تو بود!
آمدی بشنوی بمانی آمدی شنیدی، رفتی! حالا سالهاست دیگر کسی از لبهام نشنیدَهست: "دوستت دارم"
بوی مهربانی می آیــــــــــــــــــد...کجا ایستاده ای؟! در مسیر باد؟
تو را
به تمامی فراموش کردهام
مگر، چشمهایت را....
که تمامِ تو بود!
آمدی بشنوی بمانی آمدی شنیدی، رفتی! حالا سالهاست دیگر کسی از لبهام نشنیدَهست: "دوستت دارم"
1
این هم از بهار
پس چرا سبز نمیشود چراغ رابطه؟!
از کدام خیابان
به تو باید رسید؟!
2
آفتاب پرستِ بی شرمیست روزگار؛
روزهایِ بیتو را
چنان ماهرانه رنگ میکند
که گاه باورم میشود
بهار را !
3
اگر رفتنت را
از آنطرف که میآیی شعر کنم
بهار میشود پاییز
اشک شوق میشود گریه جدایی
هنوز هم دل
اسیر اولین نگاه توست
چه کردی با دلم
که این چنین
جادوی چشمانت مرا
در خود غرق کرده است
مرا با غم
رها کردی و رفتی
بی چاره دلم
که فریب خورد
فریب سراب چشم های تو را..
خورشیدی که تو را گرم می کند
بر من خواهد تابید...
ماهی که به تو لبخند می زند
برای من از تو خواهد گفت...
آسمانی که سقف تو ست
با من مهربان خواهد بود...
زمین زیر پای تو
بستر من است...
چقدر به هم نزدیکیم
محبــــــــــوب من...
هزار عاشقانهي آرام
در الفبايِ نامِ توست
اين چند حرفِ کوچک
آري همين حروفِ بيحرف
صدايت که ميزنم
گلستان ميشود
زمينِ خشکِ بايري که دور از دستهاي تو
زبان باز کرده و جان ميداد پيش از اين
صدايت که ميزنم
سعدي شکوفه ميدهد از گلهايي که در نامت جوانه کردهاند
شاعر ميشوم
باغبانِ واژههاي مقدست
صدايت که ميزنم
رودي ميشوم در آستانهي دريا
اناري تَرَک خورده، که شوقِ رسيدن دارد
زمستاني که بيهوا بهار ميشود
بوی گیلاسهای نورسیدهای
عطر آفتابگردانهایی که رو به تو گرداندهاند
صدایت که میزنم
غوطهور ميشوم در الفبايِ نامت !