...یادداشــــــــــــــــــــــت های من

بوی مهربانی می آیــــــــــــــــــد...کجا ایستاده ای؟! در مسیر باد؟

بازی بین من و تو...

نزدیک که می شوی

یک جور ماتم می کنی

دور که می شوی

یک جور دیگر،

بازی بین من و تو

قواعد متفاوتی دارد ؛

من حتی با هیچ حرکت رخ ت!

مات می شوم

برای هومن عزیزم

[ چهار شنبه 30 مرداد 1392برچسب:عاشقانه کوتاه, ] [ 22:15 ] [ باران ] [ ]

دارم یخ میزنم...

1
حال و هوایم

آشوبِ بعد از انقلاب است

نبودنت به قدرت رسیده و

بودنم را به دار کشیده..

2
فاصله بهانه ای ست که می بافی

تا جدایی را تنم کنی

اگر نه خوب می دانی من

همانم که با یک اشاره ات

جهنم را به دنبالت می آیم...

[ دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:عاشقانه کوتاه, ] [ 16:24 ] [ باران ] [ ]

دلم میگیرد

دلم میگیرد از..
آسمانی که رخت ابر سیاه بر تن میکند و نمیبارد..
اشکی که در پشت چشمها میماند و نمیریزد..
دلم میگیرد از..
از خورشیدی که گویی هست و انگار نیست..
عشقی که بی نور و گرماست..
پر زشراره ی احساس نیست..
دلم میگیرد از..
درختی که در کنار جویبار خشکیده است..
سبزینه حال نیست..
محبتی که هست و ریشه دار نیست..
دلم میگیرد از تو..
که میدانی بی تو میمیرم و افسوس..
بی من میروی و حواست نیست..

 

[ چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:, ] [ 22:44 ] [ باران ] [ ]

من و تو

 

 

 

 

 

 

در فراسوي زمان گاهي گذري بر احوال خود ميكنم تا تو را بهتر از خود بشناسم ايا در
اين فراسو كسي چيزي هست كه مرا مديون تو سازد يا مرا عاشق تو گرداند؟ديدي كه در ان
باغ كهن ان باغبان پير چگونه بر زرد شدن باغش گريه كرد اما چون بهار را ميديد تحمل
كرده بود و كرد.تو نيز تحملم كن اين زردي از بين خواهد رفت و روزهاي خوشي در انتظار
من و توست.انگونه كه در اعماق وجودم تو هستي و بس و هميشه خواهي بود در گلزارهاي
مرتفع زندگي ام هميشه مثل پروانه پر ميزنم و نامت را ميخوانم.......تو عزيزي تو
بهتريني و خواهي بود در كوهسار عشق در ابشار پر هيجان زندگيم تو هستي و بس....

[ دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:متن کوتاه عاشقانه, ] [ 14:5 ] [ باران ] [ ]

اتاق شماره نبودنت 2


7
حتی مرگ
نمی تواند مرا
از این دنیا ببرد
آنطور که تو مرا کُشتی

8
بهار
هار می شود
و این حساسیت تقویم است به نبودنت

9
پرنده ای درونم
اوج می گیرد
برای سقوط
اگر تو درخت امن من نباشی

10
بی تو شاید
شب هایم چون پروانه ای
از پیله بیرون بیایند و روز شوند
اما
به روی دوش روزهایم
پیله هایی سیاه
سنگینی می کند

11
نبودنت می نشیند
چون گلوله ای
بر قلبم
حالا قلبی که پمپاژ می کند
تا نمیرد
مثل سگ می میرد

12
به جهنم
که
تنهایم
عاقبت این تویی
که باید در من بمیری

 

[ شنبه 19 مرداد 1392برچسب:شعر کوتاه عاشقانه, ] [ 17:42 ] [ باران ] [ ]

عید سعید فطر مبارک

یا فاطــــــــــــــر!


شکفتن صخرههای بلند فاصله؛

شکافتن گره های عبوس غنچه های سرور؛

شکستن روزه ی نفس

با جـــرعه ای از یاد

و

لقمـــــــــــه ای از نامش؛

و

شنــــــــیدن ترنم زمزم یقیـــــــــن برکویر ایمــــــان،

پیشاپیش برهمه ی شما ساکنان شهر«سلام و تسلیم» مبارک!

[ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ] [ 15:47 ] [ باران ] [ ]

خدایا

گفتم خدایا دلگیرم

گفت:حتی از من؟

گفتم خدایا دلم را ربوده اند

گفت:پیش از من؟

گفتم خدایا دوری از من

گفت:تو یا من؟

گفتم خدایا تنهاترینم

گفت:بیشتر از من

گفتم خدایا انقدر نگو من

گفت:من توام تو من...!

[ چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, ] [ 15:32 ] [ باران ] [ ]

اتاق شماره نبودنت 1

1
قهر کرده است
اخم کرده است
بی تو
چقدر هم خودش را گرفته؛
دلم

2
دیگر نه هیچ مهره ای مهم است
نه هیچ آسی
نه هیچ جفت شیشی
من بی تو
بازنده ی همیشگی ام
قواعد بازی هر چه می خواهد باشد

3
بارم سنگین است
و به اندازه یک مرگ
خالی ام
یک چمدان نبودنت
تمام چیزی است که از تو دارم

4
هیچ چیزی نمی خواهم
از اتاقم بروید بیرون
در را هم ببندید
فقط بگذارید تنها باشم
دیوانه شده ام که کسی
کاری به کارهایم نداشته باشد

5
به آرامش فکر نمی کردم
عاشقت که شدم
می دانستم غرق می شوم
چون قایق شکسته ای
که دلش را به دریا زده است

6
تا می روی
این غم های لعنتی پسر خاله می شوند
دست می اندازند دور گردنم و
چنگ می اندازند بیخ گلویم

 

[ دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:شعر کوتاه عاشقانه, ] [ 12:18 ] [ باران ] [ ]

بعضی وقت ها......!

بعضی وقت ها دلم می گیره. و نبضم تندتند می زنه .مهربانی و محبت را خیلی دوست دارم
و خیلی سعی میکنم که اگر نمی توانم محبت کنم لااقل دل کسی را به درد نیارم حتی اگر
حق با من است و.......

ولی بعضی وقت ها دور و اطرافت اتفاقاتی رخ می ده که دلت تنگ می شه و با خودت می گی
من چی میخوام فقط یک لبخند! فقط یک نگاه مهر آمیز.........................؟

چرا بعضی ها حتی از یک لبخند هم می پرهیزند و به اطرافیانشان مهر را هدیه نمی دهند.


وقتی با خودم می اندیشم با خودم می گویم عبادت فقط نماز و روزه نیست .....!

خوشحال کردن دلی بامهربانی....

محبت به اطرافیان بخصوص پدر،مادر،فرزندان،بستگان ، همسایه ها ، دوستان و ......!

جاری کردن لبخند بر روی لبی.....!

اخلاق نیکو........!

بیایید مراقب زبان و رفتار خود باشیم که اگر به دیگران مهر نمی ورزیم لبخند را از
لبانشان ندزدیم.......!

و خلاصه تلاش کنیم که هر انتظاری از دیگران داریم خود برای دیگران آن
باشیم.........!

یاحق-التماس دعا:)))))

[ شنبه 12 مرداد 1392برچسب:, ] [ 19:20 ] [ باران ] [ ]

مولای من! علی...


زیاد دور نیست!همین چند شب قبل بود . . .

که پیشانی ِ قــرآن ِ ناطق را شکافتند!

و کوفه دیگر بار بُزرگترین هـُنرش را به من و تو

نشان داد. . .

کوفه سکوت کرد!!

راستی من و تو چه؟

منُ تو امروز کم از کوفه و کوفیان نداریم!

سکوت نکن خوب ِ من! کوفی میشوی ها!؟

علی آن مرد ِ مردان ِ عالم  میرود به

دیدار خدایش! علی...آن والا!آن بلند مرتبه... آن...

آخر من چه بگویم؟ از من ِ چـِرک دل ِ سیـاه رو

جُز ترجمه ی نامش توقعی نمی رود!!

که من علی نمی شناسم. . .

که من درد نمی دانم!

که من لایق گفتن از مولایمان نیستم!

همین بس که ظاهرانه و ریاکارانه ولی با مِیل ،

برایش چند خط بنویسم. . .

بنویسم که بخواند!!!

علی جان؟ مولای ِ من! امشب از تو می خواهم

افطاری ام را. . .

جُرعه ای انسانیت و کف ِ دستی ایمان مرا

کفایت میکند! دل ِ کوچکم با همین ها سیر میشود مهربان!

نمی دانم باید از کجاهای دلم به نجف ِ تو برسم!

اما یک جاهایی در همین کوچه پس کوچه های

تاریکُ خاکیُ تنگ ِ دلم هست

که بوی دَرد میدهد!

از آنجا به هر کجای دنیا که بخواهم میرسم!

علی جان!

امروز تو شده ای مخاطب ِ حرفهایم . . .

تویی که پدر ِ یتیمانی ،

سرورَم خودم که نه ، اما دلَکی دارم یتیــم!

نوازشش کن!

تحفه ای آوردم مولایَم. . .

بُغضی و قطره اشکی!!دریاب. . .

جان ِ دلَم! امـیــرَم!

دیگر چه بگویم؟! حرفی آیا می ماند جز اینکه:

مگذار بسوزم در آتشی که خود برای خود

آماده کرده ام...

یکی از همین شب ها، تقدیر ِ من رقم خواهد خورد!

مولای من! هوایَم را داشته باش!

+التماس ِ دعــا. . .همینُ بس!

 

[ پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:, ] [ 18:32 ] [ باران ] [ ]

سکوت میکنم...

در دلم غوغایی ست

از جنس باران

در دلم همهمه ایست که پایانی ندارد

که تمام من را پر کرده است

تمام هستی ام

ومن

در این همهمه در کنار صداهای مبهم

صداهایی که خلوتم را غوغایی کرده اند

سکوت میکنم

میشنوم

سکوت را

و چه دلنشین است

آهنگ بی صدایی......

[ چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:شعر کوتاه عاشقانه, ] [ 19:14 ] [ باران ] [ ]

شایــــــــــــد تو پیدایم کنی

میشود قایم شوم شاید تو پیدایم کنی

کاش یکبار چشم بگذاری نمایانم کنی

گم شوم ایکاش در این شهر عشق

لای این شبرنگ ها شاید تو پیدایم کنی

درغیابت چادری را میکشم روی سرم

در امید لحظه ای هستم تو بیدارم کنی

گاه گاهی گر صدای خنده ام را میبرم تا آسمان

زیرچشمی در برت هستم تماشایم کنی

من برای گم شدن در بی کران شهر تو

قطره قطره خون چکاندم تا تو دریایم کنی

لا به لای چین و چاک صورتم جا میدهد

این زمان نقش تورا شاید تو زیبایم کنی

نوکران ِسرزمین ِچشم های ِنافذت

اینقدرمهمان نوازند؟پس چراخاکم کنی

گاه گاهی میزنم از روی عادت سرفه ای

تا که باشی در حوالی و تماشایم کنی

 

[ دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:شعر های عاشقانه, ] [ 1:44 ] [ باران ] [ ]

باز هم یاد تو

ای عشق..چیستی ؟
خدا را قسم بر من نمایان کن ماهیتت را . چیستی که هر لحظه از تو می گریزم ولی باز
هم در وجودم فوران می کنی؟!
روزگاری خواستم تو را ، روزگاری سپری کردم زیباترین ایام زندگانی ام را با تو.دیگر
بس است .طاقت ندارم که ببینم تو در وجودم هستی و معشوق ...نه!
روزگاریست که دچارت شده ام ، سالهاست که با امید عشقش میگذرانم سخت ترین مشکلاتم
را..اما چه کنم؟
وقتی قلب معشوق سنگدلم این همه لطافت را نمیبیند...
خودت بگو چه کنم؟!
چاره ای جز فراموشی هست؟ جز فرار از تو هست ؟؟!
تو هم سکوت کن ، همچون او که با سکوتش سال هاست من را شکسته است ...!

[ شنبه 5 مرداد 1392برچسب:متن کوتاه عاشقانه غمگین, ] [ 2:56 ] [ باران ] [ ]

تنهایی آغاز میشود

بوی تو

از خاک برمی خیزد

و با یاکریم ها به پرواز در می آید

پنجشنبه است دلبرکم

تکان های دستم را ببین

بوی تو پر میکشد تا من

بوی تو دست می شود

حلقه بر گردنم

بوی تو لب می شود

می خندد

بوسه می شود بر پیشانی ام

چشم می شود

اخم می کند به بی قراری ام

 

بوی تو

بوی تو

بوی تو دلتنگم می کند

بغض که می شوم پر میکشی

و تنهایی آغاز می شود

 

هر روز من بی تو

پنجشنبه است دلبرکم

تکان های شانه ام را ببین!

 

[ پنج شنبه 3 مرداد 1392برچسب:شعر های عاشقانه, ] [ 4:42 ] [ باران ] [ ]

دوستت دارم

مـــوهـــایـــم ..

که یـکدسـت ..

هـــمرنـــگ دنــــدانـــهـایــــم شـد !

بـــــاز هــــم ..

بـــــا عـشق ..

می نویـسم :

دوستـــت دارم …

گفــتنِ “دوستــــت دارم ” نظر لــــطــــــفـــم نبود !!

نظر دلـــــــم بود …

 

[ سه شنبه 1 مرداد 1392برچسب:جملات کوتاه پند آموز,جملات کوتاه عاشقانه, ] [ 2:58 ] [ باران ] [ ]