دلسرد
دلسردتر از آنم که حقیقت نهفته در درونم را آسان به سردی کلامت بفروشم!
خسته تر از آنم که از برای تو جویبار چشمانم را بارانی کنم!
آسان فراموشمت می کنم،
به بی صدایی لبخند عمیقی که بوی حضورت را می داد،
و می گریزم تا هر آنجا که آهنگ صدایت، حتی اگر بوی تعلق گرفت، در آسمان بی
جان خیالم شناور نگردد!
رهایت می کنم،
آسوده
با همان آرامشی در صدایت، که تو به قیمت آن، ساده تر از آنچه چشمانم باور
می کرد، از من گذشتی!
نظرات شما عزیزان:
نیش زدن طبعتشان است...
سال هاست که به هوای زیبای بارانی می گوییند:
خراب...
آپم سربزنین ونظربذارین خوشحال می شم
مرسی چشات قشنگ میبینه...
.gif)